-
ماه مصرم، در حجاب چاه کنعان ماندهامشاعر : صائب تبريزي شمع خورشيدم، نهان در زير دامان ماندهامماه مصرم، در حجاب چاه کنعان ماندهامگر چه عمري شد که چون يوسف به زندان ماندهاماز عزيزان هيچکس خوابي براي من نديدنامهي در رخنهي ديوار نسيان ماندهامهيچکس از بيسرانجامي نميخواند مراگرچه چون نخل خزان، از برگ عريان ماندهامنيستم نوميد از تشريف سبز نوبهاردر سرانجام غبار خويش حيران ماندهامهر نفس در کوچهاي جولان حيرت ميزندپا به گل هر چند در صحراي امکان مان