-
هر ساغري به آن لب خندان نميرسدشاعر : صائب تبريزي هر تشنهلب به چشمهي حيوان نميرسدهر ساغري به آن لب خندان نميرسداين کشتي شکسته به طوفان نميرسدکار مرا به مرگ نخواهد گذاشت عشقدايم نسيم مصر به کنعان نميرسدوقت خوشي چو روي دهد مغتنم شماردست ز کار رفته به دامان نميرسدکوتاهي از من است نه از سرو ناز منطومار شکوهاي که به پايان نميرسدآه من است در دل شبهاي انتظارصائب به فيض چاک گريبان نميرسدهر چند صبح عيد ز دل زنگ ميبرد