-
شعلهي شوق من از پا ننشيند صائبشاعر : صائب تبريزي تا دل تشنه به آن چاه زنخدان نرسدشعلهي شوق من از پا ننشيند صائببوي پيراهن يوسف به گريبان نرسدجذبهي شوق اگر از جانب کنعان نرسدآه اگر مور به فرياد سليمان نرسد!در مقامي که ضعيفان کمر کين بندندمن و دزديده نگاهي که به مژگان نرسدتو و چشمي که ز دلها گذرد مژگانشدارم اميد که دستش به گريبان نرسد!هر که از دامن او دست مرا کوته کرد