-
خار در پيراهن فرزانه ميريزيم ماشاعر : صائب تبريزي گل به دامن بر سر ديوانه ميريزيم ماخار در پيراهن فرزانه ميريزيم ماآبروي خويش در ميخانه ميريزيم ماقطره گوهر ميشود در دامن بحر کرمدر گذار سيل، رنگ خانه ميريزيم مادر خطرگاه جهان فکر اقامت ميکنيمهر چه در شيشه است، در پيمانه ميريزيم مادر دل ما شکوهي خونين نميگردد گرهخون خود چون کوهکن مردانه ميريزيم ماانتظار قتل، نامردي است در آيين عشقهست تا فرصت، برون از خانه ميريزيم ماهر چه نتوانيم با خود برد ازين ع