-
چو نور نفس گويا بر تن آيدشاعر : شيخ محمود شبستري يکي جسم لطيف و روشن آيدچو نور نفس گويا بر تن آيدبيابد علم و راي و فهم و تدبيرشود طفل و جوان و کهل و کمپيررود پاکي به پاکي خاک با خاکرسد آنگه اجل از حضرت پاککه يک قطره ز درياي حياتندهم اجزاي عالم چون نباتندهمه انجام ايشان همچو آغاززمان چو بگذرد بر وي شود بازکه نگذارد طبيعت خوي مرکزرود هر يک از ايشان سوي مرکزکز او خيزد هزاران موج مجنونچو دريايي است وحدت ليک پر خونچگونه يافت چندين شکل و اسمانگر تا قطرهي باران ز دريانب