-
چه نور آفتاب از شب جدا شدشاعر : شيخ محمود شبستري تو را صبح و طلوع و استوا شدچه نور آفتاب از شب جدا شدزوال و عصر و مغرب شد پديداردگر باره ز دور چرخ دوارگه از موسي پديد و گه ز آدمبود نور نبي خورشيد اعظممراتب را يکايک باز دانياگر تاريخ عالم را بخوانيکه آن معراج دين را پايهاي شدز خور هر دم ظهور سايهاي شدکه از هر ظل و ظلمت مصطفا بودزمان خواجه وقت استوا بودندارد سايه پيش و پس چپ و راستبه خط استوا بر قامت راستبه امر «فاستقم» ميداشت قامتچو کرد او بر صراط حق اقامتزهي نو