-
![سزد که وزن نيارد به نزد گوهر سنگ](http://rasekhoon.net/userfiles/Article/1389/06esfand/01/seif.jpg)
سزد که وزن نيارد به نزد گوهر سنگشاعر : سيف فرغاني که تو چو گوهري و دلبران ديگر سنگسزد که وزن نيارد به نزد گوهر سنگچو خاک کوي تو سنجم بسازم از زر سنگچو راه عشق تو کوبم بسازم از سر پايبه نظم خرج کنم با تو همچو جوهر سنگاگر چه نثر زر و سيم کرد نتوانمبه در نظم مرصع کند چو زيور سنگعروس حسن تو چون جلوه کرد خاطر منچو صيرفيست که با زر کند برابر سنگکسي که نسبت گوهر کند به خاک درتمدام از دل خود همچو آب در بر سنگتو همچو آب لطيفي از آن همي داريرسيد بر سر کوي تو پاي جان بر سن