-
عشق سلطان کرد بر ملک سخن راني مراشاعر : سيف فرغاني ز آن کنند ارباب معني بنده فرماني مراعشق سلطان کرد بر ملک سخن راني مراز آنک بر زر سخن شد سکه سلطاني مراخطبهي شعر مرا شد پايهي منبر بلندحرص قايم خواست کرد از پيل دنداني مرابر در شاهان کزيشان بيدق شطرنج بهخوار همچون خر در اصطبل ثنا خواني مرااسب همت سر کشيد و بهر جو جايز نداشتبا دل تنگ و سيه در صدر ديواني مراخواست نهمت تا نشاند چون داوت ظالمانبهر مرداري دوان در کوي عواني مراشير دولت پنجه کرد و همچو سگ لايق نديدتير