-
الا اي شمع دل را روشناييشاعر : سيف فرغاني که جانم با تو دارد آشناييالا اي شمع دل را روشناييميان جان و تن رسم جداييچو دل پيوست با تو گو هميباشبه تو از خويشتن يابم رهاييگرفتار تو زآن گشتم که روزيکه مطلوب است در شب روشناييدلم در زلف تو بهر رخ تستکه سلطان ميکند از تو گداييمنم درويش همچون تو توانگرمنم بيمار تو نالان چرايي؟مرا دي نرگس مست تو ميگفتچو گل روزي دو سه مهمان ماييبدو گفتم از آن نالم که هر سالکه تنها ميکنم مدحت سرايي،نه من يک شاعرم در وصف رويتدلم هست «انوري» ديده