-
دل در غم چون تو بيوفاييشاعر : سيف فرغاني در بستم و ميکشم جفاييدل در غم چون تو بيوفاييچون عمر نميکني وفاييعمرت خوانم از آنکه با کسهر لحظه به ديگريت راييهر روز به هر کسيت ميليميزن به دروغ مرحباييگر نيست دل تو راست با مامسکين دل خويش را به جاييگم گشت و نشان همي نيابماز ما برسان بدو دعاييدر کوي خود ار ببيني او رادر خانهي کعبه بورياييدر دل غم غير تست اي دوستدرد دل ريش را دوايياي مرهم انده تو کردهآيينهي روح را صفاييوي مصقلهي غم تو دادهدر کوي تو گه گهي گداييگر سود کند ز