-
نگار من چو اندر من نظر کردشاعر : سيف فرغاني همه احوال من بر من دگر کردنگار من چو اندر من نظر کردبه خنده زهر عيشم را شکر کردبه پرسش درد جانم را دوا داددرآمد نور و ظلمت را به در کردز راه ديده ناگه در درونمکه چون خورشيدم از روزن نظر کردبه شب چون خانه گشتم روشن از شمعبه قدر حال من در من اثر کردزهر وصفي که بود او را و اسميز هر جايي به نسبت سر به در کردبه گوشم گوش شد با چشم شد چشمبه لب چون مرغ عيسي جانور کردبه غمزه کشت و آنگاهم دگر بارچو آن خورشيد رخ بر من گذر کردچو سايه هست