-
دل بي رخ خوب تو سر خويش نداردشاعر : سيف فرغاني جان طاقت هجر تو ازين بيش ندارددل بي رخ خوب تو سر خويش نداردديوانه دل عاقبت انديش ندارداز عاقبت عشق تو انديشه نکردماو نوش لب و غمزهي چون نيش نداردمه پيش تو از حسن زند لاف وليکنآن را که ز عشق تو دل ريش ندارداز مرهم وصل تو نصيبي نبود هيچچون آينهي روي تو در پيش نداردخود عاشق صاحب نظر از عمر چه بيندکن محتشم اکنون سر درويش ندارداز دايرهي عشق دلا پاي برون نهبيگانه شد از خلق و سر خويش نداردچون سيف هر آن کس که تو را ديد به يک