-
طوطي خجل فروماند از بلبل زبانتشاعر : سيف فرغاني مجلس پر از شکر شد از پستهي دهانتطوطي خجل فروماند از بلبل زبانتحسن همه نکويان رنگي ز گلستانتجعد بنفشه مويان تابي ز چين زلفتاز خال هندو آسا وز چشم ترکسانتما را دلي است دايم درهم چو موي زنگيما را به تير غمزه ابروي چون کمانتهمچون نشانه تا کي بر دل نهد جراحتدست اجل گشايد پايش ز ريسمانتسرگشتهاي که گردن پيچيد در کمندتتا خون دل بشويم از خاک آستانتز آن بر درت هميشه از ديده آب ريزموين نيز اگر بخواهي کردم فداي جانتجانم تويي و