-
گر شاخ بدسگال آرايش بستان شودشاعر : سنايي غزنوي هم وي اصل چشم زخم ملک تابستان شودگر شاخ بدسگال آرايش بستان شودزان که کامل بهر آن شد چيز تا نقصان شوداز کمال هيچ چيزي نيست شادي عقل راغم مخور ماهي دگر چون تير بيپيکان شودشاخها از ميوهها گر گشت چون بي زه کمانبيم آن باشد که شير بيشه زو بريان شودچون چنان شد بر فلک خورشيد کز نيروي فعلسخته بخشد نار و نور آنگه که در ميزان شوددل ز نور و نار او آن وقت مگسل بهر آنکتا همي شمع روان زي خوشهي گردان شوددشتها عريان همي گردند ز اس