-
علم و عمل خواجه اسماعيل شنيزيشاعر : سنايي غزنوي ما را ز نه چيزي برسانيد به چيزيعلم و عمل خواجه اسماعيل شنيزياو کرده دل ما چو دل باز گريزيما کبک دري بوده گريزيده ز کبکيدر صورت رستم شده از صورت حيزيتا ما ز پي تنقيت و تقويت اوبا جان مترنم شده نيروي تميزيدر واسطهي خازن و نقاش بدين شکرجان و دل ما از دو سماعيل غميزيدر کارگه و بارگه حکم و فنا يافتجان زنده شد از حذق سماعيل شنيزيدين تازه شد از صدق سماعيل پيمبراي بخت بد و گوي تو با بخت همي زيچونانک سنايي را زو قدر و سنا شد