-
خواجه سلام عليک کو لب چون نوش اوشاعر : سنايي غزنوي پستهي دربار او لعل گهر پوش اوخواجه سلام عليک کو لب چون نوش اوزان که نداند همي شکل لبش هوش اوکي به اشارت ز دور چشم ببيند لبشهست نهان جاي عقل در لب خاموش اوچشم کجا بيندش از ره صورت از آنکحجلهي عقلست و جان گوش سخن کوش اوجاي فرشتست و ديو چشم قوي خشم اوخرمن مهرست و ماه قند ز شب پوش اوگشت پر از ابرويم چشم جهاني از آنکپايهي کفرست و دين جوشن و شب پوش اومايه قهرست و لطف ناوک دلدوز اوگر تو ز زور و دروغ بر نکشي گوش اوا