-
نه از اينجا نه از آنجا دل من برد مهيشاعر : سنايي غزنوي زين گهر خنده نگاري و شکر بوسه شهينه از اينجا نه از آنجا دل من برد مهيزين جگر خوار شگرفي و دلاويز مهيزين جهانساز ظريفي و جهانسوز بتيآفتابش رهي و کوکب سياره خهيمه که باشد که همي هر شب و هر روز کندبه عجب گفت همي کينت نکو جايگهيديد رضوان به خرابيش ز يک روز چو گنجروز عيد و شب قدر از حرکات کلهيزان رخ و زلف شب و روز نماينده رخشتوبهاي بود برو از همه سوها گنهيگفتي آن هر شکن از زلف بر آن عارض اونيز در دستم از آن