-
در همه ملک نديد از مه مردان شاهشاعر : سنايي غزنوي آنچه ديد از هنر و ذات و خرد مردانشاهدر همه ملک نديد از مه مردان شاهز نمي در وي از خاره دمد مهر گياهآنکه گر تقويتي بايد ابر از سيرشدر منظوم شود در دل او قطره مياهوآنکه گر تربيتي بايد بحر از نکتشمطلع مهر ز شرق آيد و افزايش ماهاز پي آنکه چو در شرق بود مطلع اوخامهي او کند از تختهي تقدير تباهآنکه از مکرمت و جود همي نام نيازعالمي را چو نهد بر سر او تيغ کلاهخانهاي کو به يکي لحظه کمربند کندتا جهان بودي بيجاده بنربودي