-
تا سرا پرده زد به عليينشاعر : سنايي غزنوي قدر صدر اجل قوامالدينتا سرا پرده زد به عليينآب زد ز آبروي روح اميناز پي آبروي راهش رابست روحالقدس به عرش آذينوز پي قدر خويش صدرش راخوش لقا چون نگار خانهي چينشد عراق از نگار خامهي اواز سر انديب تا به قسطنطيندر شکر خواب رفت فتنه ازونيز در ابرويش نبيني چيندولتش بر کسي که چشم افگندفتنه در خواب و ظلم در سجينتا بجنبيد عدل او بگريختچون سر زخمه مخلب شاهينبر گرسنه چو زاغ شد در زخمچون تن شير پنجه شير عرينبر برهنه چو سير کرد از رحمچون