-
اي به بخشش هزار چون حاتمشاعر : سنايي غزنوي اي به کوشش هزار چون رستماي به بخشش هزار چون حاتمبجهاند کميت چون ادهممپسند اينکه آن لعين خبيثزو شو چون فسانهي شولمتو پسندي فسان خاطر منهمچو او ناکس و ذميم شيمبر سر من گماشت رندي چندعلم نحو و عروض و شعر و حکمنشنودند هر چه من گفتمبر تن و من نه رنگ بود نه شماز همه مال و منصب دنيامانده چون حرف معرب و معجمزان که از جامهي کسان بودمنيز ستار کن برين سر ضمجامهها بستدند و گفتندمنيست دستار ريشهي مريمگر تو هستي به پاکي عيسيبا بلا و عنا