-
درين لافگاه ارچه پيروز روزمشاعر : سنايي غزنوي ز بد سيرتي سغبهي شر و شورمدرين لافگاه ارچه پيروز روزمگهي ديوم و گه ددم گه ستورمدرين زير چرخ از مزاج عناصردرون خار پشتم ز بيرون سمورمز خبث و ز بي آگهي با عزيزانهمه ساله با خلق در شر و شورمز بهر دو طامات و ژاژ و مزخرفمگر ز آب شيرين نيم ز آب شورمفريب جگرهاي چون آتشم منچو کاووس پيوسته در بند تورمهمي سام را هيز خوانم پس آن گهوليک از حقيقت نه حورم نه هورمچو حورم نهان و چو هور آشکاراسنايي نيم بوعلي سيمجورمبدين باد و توش و سرور