-
وارهان اين عزيز مهمان راشاعر : سنايي غزنوي زين همه در دو داغ و رنج و گدازوارهان اين عزيز مهمان راپيش از آن کيدت زمانه فرازرخت برگير ازين سراي کهنبال بگشاي تا کند پروازاين خوش آواز مرغ عرشي راباز پيچان عنان ز راه مجازاي سنايي همه محال مگويگرد معني گراي همچون بازهمه دعوي مباش چون بلبلچون تبيره مشو همه آوازهمچو شمشير باش جمله هنرعشق محمود و خدمت ايازکاندرين راه جمله را شرطستتا نگردي از هواي دل به راه ديده بازاي سنايي کي شوي در عشقبازي ديده بازکز سر بينش ز کل کون گردد بين