-عبدالحسین رحمتی دانش آموز ابتدایی بودیم و پا به پای مهر وارد مدرسه می شدیم که غرش هواپیماهای دشمن بعثی ازکلاس ها دورمان کرد و مردم گروه گروه به کوه ها، روستاها و شهرهای اطراف حرکت می کردند. بزرگترها می گفتند قیامت شده است. فکر می کردیم چند روز دیگر بر می گردیم اما نمی دانستیم که رفتیم تا 8 سال دیگر برگردیم. نسل ما دوران ابتدایی و نوجوانی اش در باروت و گلوله، درصدای آژیر قرمز گذشت. نه تاب دیدیم و نه تاب بازی، نه شهر دیدیم و نه شهربازی. در اردوگاه های رسالت، شهیدرجایی، باقرصدر، شهرک هزارانی، در زیر چادرهای برزنتی بزرگ شدیم و بنیاد امور جنگ زدگان چتر حمایتی مان بود و نام هایی که هر روز می شنیدیم:
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان