اشک می ریخت و می گفت از این عملیات زنده بر نمیگردم / دولت بهار

-دولت بهار: عملیات کربلای هشت فرا رسیده بود. سیدمحمود شب عملیات طبق رسم شب های عملیات با دوستانش وداع کرد. او که به پهنای صورت اشک می ریخت به فرمانده اش گفت از این عملیات برنمی گردم.به گزارش دولت بهار به نقل از تسنیم، عملیات کربلای هشت فرا رسیده بود. سیدمحمود شب عملیات طبق رسم شب های عملیات با دوستانش وداع کرد. او که به پهنای صورت اشک می ریخت به فرمانده اش گفت از این عملیات برنمی گردم... در محله «پنج تن» با پرس و جو از چند نفر، بالاخره پلاک 78 را پیدا می کنم. زنگ را که می فشارم داماد خانواده که منتظرمان بود در را به رویمان می گشاید. خانه ای قدیمی با اتاق هایی که در اطراف یک راهرو واقع