-خاطرهاي از فتح خرمشهر
رزمندهاي مينويسد:
شب عمليات بود. رزمندگان در خط مقدم جبهه مستقر شده بودند. آنان پس از خواندن نماز در دل شب با خداي خود رازونياز ميكردند. من فرمانده گروهان بودم. كمي كه جلو رفتيم، درگيري رزمندگان اسلام با ارتش عراق شروع شده بود. به خاكريز رسيديم. جلوي خاكريز را مينگذاري كرده بودند. و پشت سر ما نيروهاي سپاه و ارتش با عراقيها در حال جنگ بودند. صداي رگبار گلولهها شنيده ميشد. ما به سوي هدف حركت كرديم. دشمن