-فاطمه رجب زاده دو سه متر آمده بودم بالا، همه چیز را می دیدم، صداها را واضح می شنیدم«زاهدی شهید شد، زاهدی را زدند». جنازه روی جنازه کانال«ماهی» را پر کرده بود، کانال ماهی در شلمچه، خیلی جای بدی بود، عراقی ها در کانال برای خود کمینگاه درست کرده بودند تکان می خوردی، می زدند باید پیشروی می کردیم تا محاصره گارد ریاست جمهوری عراق در گوشه ای از کربلای 5 شکسته شود، کانال از جنازه پر شده بود، پا به زمین نمی رسید همین طور که می رفتیم می زدند، بچه ها یکی یکی می افتادند، منور ها که می نشست ،ماهم با تیربار می زدیم و جلو می رفتیم ،من با رحمانی بودم، مرد مخلص افغانستانی، هموطنم، رفیقم، او
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان