-توی یک جمع نشسته بودم بی حوصله بودم. مجله ای برداشتم ورق زدم،مداد لای آن را برداشتم همینکه توی دلم خواندم سه عمودی یکی گفت: بلند بگو گفتم یک واژه ی سه حرفیه، از همه چیز برتر است حاج آقا گفت: پول تازه عروس مجلس گفت: عشق شوهرش گفت: یار کودک دبستانی گفت: علم حاج آقا پشت سر هم گفت: پول اگه نمی شه طلا، سکه گفتم: حاج آقا اینها نمی شه گفت: پس بنویس مال گفتم: حاج آقا بازم نمی شه گفت: جاه خسته شدم با تلخی گفتم : نه نمی شه دیدم ساکت شد مادر بزرگ پیر گفت: عمر سیاوش که تازه از سربازی آمده بود گفت: کار محسن خندید و گفت: وام یکی از آن میان بلند گفت: وقت یکی گفت: آدم دوباره یکی گفت: خدا خنده تلخی کردم و مداد
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان