-
باز اول مهر است و درونم فوران کرد
پیچیده مرا تنگ در آغوش زمان کرد
از دردِ چه نالیم که این اول مهر است
بـــا آمـدنش کـــل جهان دل نگران کرد
چشمم به یکی عقربه از ساعتم افتاد
بـــا آمدنش عقربه را پُر نوســـان کــرد
گنجشک بترسید، و آهو به زمین خورد
بـــا آمـــدن از اوج مرا غرق فغان کـــرد
از بام به چاه آمد و از عرش به فرشی
بس ناله و آشوب به جان پسران کرد
از خـــرج مدارس و کتابـــش همه نالان
از حمله ی سختی که به جیب پدران کرد