-
روز بر عاشقان سياه کندشاعر : سنايي غزنوي مست چون قصد خوابگاه کندروز بر عاشقان سياه کندز آنچه او در ميان راه کندراه بر عقل و عافيت بزنديوسفان را اسير چاه کندگاه چون نعل اندر آذر بستتنگ بر آفتاب و ماه کندگاه چون زلف را ز هم بگشاددر سر رنگ برگ کاه کندگاه بيجاده را بطوع و بطبعملک الموت را سياه کندگه چو دندان سپيد کرد بطمعگاه بالين گل گياه کندگه بيندازد از سمن بسترحلقهي حضرت الاه کندگاه زلف شکسته را بر دلنسخهي توبهي گناه کندگاه خط دميده را بر جانچار ديوار خانقاه کندگاه بر