-
باز متواري روان عشق صحرايي شدندشاعر : سنايي غزنوي باز سرپوشيدگان عقل سودايي شدندباز متواري روان عشق صحرايي شدندباز مهجوران آب و گل تماشايي شدندباز مستوران جان و دل پديدار آمدنداز سراي پنجدر در خانه آرايي شدندباز نقاشان روحاني به صلح چار خصمبهر اين نو خاستگان در کهنه پيرايي شدندباز در رعنا سراي طبع طراران چرخدر بهار از بوي گل جوياي بينايي شدندباز بينا بودگان همچو نرگس در خزانتا دگر ره بر سر آن لاف رعنايي شدندزرد و سرخي باز در کردند خوشرويان باغاز بنات النعش اندر