-
تا باز فلک طبع هوا را چو هوا کردشاعر : سنايي غزنوي بلبل به سر گلبن و بر شاخ ندا کردتا باز فلک طبع هوا را چو هوا کردچون برگ پديد آمد پس راي نوا کردبي برگ نوايي نزد از طبع به يک شاخاز گرمي و تريش صبا همچو صبا کردشاخي که ز سردي و ز خشکي شده بد پيرکامسال بهر شاخ يک آسيب صبا کرداز هيچ پدر هيچ صبي آن بنديدستيک تابش خورشيد زرافزاي هبا کردآن نقره که در مدت شش ماه نهاد ابرو آن پيرهن گازري از خويش جدا کرداز رنگ رزان جامه ستد دشت و بپوشيداو مرعوضش را ستد آن جامه عطا کردتا