-
موي چون کافور دارم از سر زلفين توشاعر : سنايي غزنوي زندگاني تلخ دارم از لب شيرين توموي چون کافور دارم از سر زلفين توسنگ بر دل بستم از جور دل سنگينتوخاک بر سر کردم از طور رخ پر آب توزان رخ چون ماه و زان دندان چون پروين تومونس من ماه و پروينست هر شب تا به روزارغوانست از رخ تو سوده بر بالين توزعفرانست از رخ من توده بر بالين مندر مسلماني مسلمان کشتنست آيين توگر مسلمان کشتن آيين باشد اندر کافريکي پسندد عاشق تو رخنه اندر دين تورخنه افتد بيشک اندر دين تو زين کارها