-
خنده گريند همي لاف زنان بر در توشاعر : سنايي غزنوي گريه خندند همي سوختگان در بر توخنده گريند همي لاف زنان بر در توسر آن حور بريده که ندارد سر تودل آن روح گسسته که ندارد دل توحقههاي شکرين گرد دو تا شکر توگاه دشنام زدن طاقچهي گوش مراحرف بوسست چو لبهاي قلم چاکر توتا خط تو بدميدست ز بهر خط تومن چه سگ باشم تا خاک بوم بر در توشير چرخت ز پي آب همي سجده بردهست پروين کده ره چنبري از عنبر تونيست در چنبر نه چرخ يکي پروين بيشتا مگر راه دهد سوي خودم چنبر توعنبر از چنبر زل