-
خواجه سلام عليک آن لب چون نوش بينشاعر : سنايي غزنوي توشهي جانها در آن گوشهي شبپوش بينخواجه سلام عليک آن لب چون نوش بينچرخ جفا کيش بين لعل وفا کوش بينپيش رکابت جمال کيست گرفته عنانسوختهي عشق باش ساختهي دوش بينگردش ايام دوش تعبيهاي ساختستعاشق جانباز بين مرد کفنپوش بينبرگذر و کوي او غرقه چو من صد هزارديده برانداز و آن خط و بناگوش بينگوش مينبار و آن نغمه و دستان شنوبر سر سنگ سياه صبر جگرجوش بيندر بر تنگ شکر مار جهانسوز بينبر دل او ياد ما جمله فراموش بينگر چه