-
عاشقي گر خواهد از ديدار معشوقي نشانشاعر : سنايي غزنوي گر نشان خواهي در آنجا جان و دل بيرون نشانعاشقي گر خواهد از ديدار معشوقي نشانبي گمان آنگه تو از معشوق خود يابي نشانچون مجرد گشتي و تسليم کردستي تو دلذات هستي در نشان نيستي ديدن توانچون ز خود بيخود شدي معشوق خود را يافتينيستي جوينده را هستي کم اندر کهکشاننيستي ديدي که هستي را هميشه طالبستگمشده گمکرده را هرگز کجا بيند عيانتا همي جويم بيابم چون بيابم گم شومتا نبازي هر چه داري مال و ملک و جسم و جانچون تو خود