-
بي تو اي آرام جانم زندگاني چون کنمشاعر : سنايي غزنوي چون تو پيش من نباشي شادماني چون کنمبي تو اي آرام جانم زندگاني چون کنمپادشاهي کرده باشم پاسباني چون کنمهر زمان گويند دل در مهر ديگر يار بندچون ز من سير آمدي رفتم گراني چون کنمداشتي در بر مرا اکنون همان بر در زديگر بخواني بنده باشم ور براني چون کنمگر بخواني ور براني بر منت فرمان رواستباز گويم اين جهان و آن جهاني چون کنمهر شبي گويم که خون خود بريزم در فراقچون فراق آمد کنون صاحبقراني چون کنمبودم اندر وصل تو صاح