-
در راه عشق اي عاشقان خواهي شفا خواهي المشاعر : سنايي غزنوي کاندر طريق عاشقي يک رنگ بيني بيش و کمدر راه عشق اي عاشقان خواهي شفا خواهي المعيسي ببايد ترجمان تا زنده گرداند به دمروزي بيايد در ميان تا عشق را بندي ميانچون حاصل عشق اين بود خواهي شفا خواهي المچون ديده کوتهبين بود هر نقش حورالعين بودجان را ازان مدهوش کن کم کن حديث بيش و کميک جرعه زان مي نوش کن سري ز حرفي گوش کندر عاشقي يکسان شمر شير فلک شير علمدردت بود درمان شمر دشوارها آسان شمرهر جا که باشي را