-
در زلف تو دادند نگارا خبر دلشاعر : سنايي غزنوي معذورم اگر آمدهام بر اثر دلدر زلف تو دادند نگارا خبر دليا راه مرا باز نما تو به بر دليا دل بر من باز فرست اي بت مه روما بي تو نداريم دل خويش و سر دلني ني که اگر نيست ترا هيچ سر ماتا گه جگر يار خورد گه جگر دلچندين سر انديشه و تيمار که داردهر چند که صعب ست نگارا خطر دلبي عشق تو دل را خطري نيست بر مابستيم به جان بر غم عشقت کمر دلتا دل کم عشق تو در بست به شاديخيز تا هر دو خراميم به پيرامن گلچاک زد جان پدر دست صبا دامن گلت