-
هر کرا در دل بود بازار يارشاعر : سنايي غزنوي عمر و جان و دل کند در کار يارهر کرا در دل بود بازار ياربر زمين نشکيبد از ديدار يارخاصه آن بي دل که چون من يک زمانزان کرشمه کردن و رفتار يارکبک را بين تا چگونه شد خجلخون شود لعل از پي رخسار ياربنگر اندر گل که رشوت چون دهديک نفس بودست در پندار ياردر جهان فردوس اعلا دارد آنکخوشتر و شيرينتر از گفتار ياردر همه عالم نديدم لذتيبي لب ياقوت شکر بار يارهمچو سنگ آيد مرا ياقوت سرخچين زلف آشفت بر گلنار يارباد نوشين دوش گفتي ناگهانخانه