-
زينهار اي يار گلرخ زينهارشاعر : سنايي غزنوي بي گنه بر من مکن تيزي چو خارزينهار اي يار گلرخ زينهارحجرهي من ز اشک خون چون لالهزارلالهي خود رويم از فرقت مکنتا مگر باقي بماني چون چنارچون شکوفه گرد بدعهدي مگردپس مدارم چون بنفشه سوگوارچون بنفشه خفتهام در خدمتتيک دو هفته بيش ندهد زينهارزان که جانها را فراقت چون سمنتا نگردم همچو خيري دلفگارباش با من تازه چون شاه اسپرمهمچو سوسن تازهيي آزادهواراز سر لطف و ظريفي خوش بزييک ره از ابر وفا بر من ببارهمچو سيسنبر بپژمردم ز غمهمچ