-
ساقيا دل شد پر از تيمار پر کن جام راشاعر : سنايي غزنوي بر کف ما نه سه باده گردش اجرام راساقيا دل شد پر از تيمار پر کن جام رابشکنيم اندر زمانه گردش ايام راتا زماني بي زمانه جام مي بر کف نهيمهمچو خون دل نهاده اي پسر صد جام راجان و دل در جام کن تا جان به جام اندر نهيمچون که جان در جام کردي تنگ در کش جام رادام کن بر طرف بام از حلقههاي زلف خويشزير خط حکم درکش ملک زال و سام راکاش کيکاووس پر کن زان سهيل شاميانبند کن در مي پرستي چرخ بي آرام راچرخ بي آرام را اندر ج