-
بسي صورت بگرديدست عالمشاعر : سعدي وزين صورت بگردد عاقبت همبسي صورت بگرديدست عالمکه دنيا را اساسي نيست محکمعمارت با سراي ديگر اندازکه کوته باز ميباشد دمادممثال عمر، سر بر کرده شمعيستکزو هر لحظه جزوي ميشود کمو يا برف گدازان بر سر کوهکه گر بازش کني دستست و معصمبسا خاکا به زير پاي ناداننه هرگز چاه پر گردد به شبنمنه چشم طامع از دنيا شود سيرنميجنبد دل فرزند آدمگل فرزند آدم خشت کردندمنه بر هم که برگيرندش از همبه سيم و زر نکونامي به دست آرسليمان را برفت از دست، خاتمفريدون را س