-
به هيچ يار مده خاطر و به هيچ ديارشاعر : سعدي که بر و بحر فراخست و آدمي بسياربه هيچ يار مده خاطر و به هيچ دياراز آنکه چون سگ صيدي نميرود به شکارهميشه بر سگ شهري جفا و سنگ آيددرختها همه سبزند و بوستان گلزارنه در جهان گل رويي و سبزهي زنخيستچرا سفر نکني چون کبوتر طيارچو ماکيان به در خانه چند بيني جور؟به دام دل چه فروماندهاي چو بوتيمار؟ازين درخت چو بلبل بر آن درخت نشينکه ساکنست نه مانند آسمان دوارزمين لگد خورد از گاو و خر به علت آنببين و بگذر و خاطر به هيچ کس مسپ