-
خرما نتوان خوردن ازين خار که کشتيمشاعر : سعدي ديبا نتوان کردن ازين پشم که رشتيمخرما نتوان خوردن ازين خار که کشتيمپهلوي کبائر حسناتي ننوشتيمبر حرف معاصي خط عذري نکشيديماز ما به قيامت که چرا نفس نکشتيمما کشتهي نفسيم و بس آوخ که برآيدما از سر تقصير و خطا درنگذشتيمافسوس برين عمر گرانمايه که بگذشتنامرد که ماييم چرا چرا دل بسرشتيمدنيا که درو مرد خدا گل نسرشتستما مور ميان بسته دوان بر در و دشتيمايشان چو ملخ در پس زانوي رياضتما شب شد و روز آمد و بيدار نگشتيمپيري و جو