-
يکي برد با پادشاهي ستيزشاعر : سعدي به دشمن سپردش که خونش بريزيکي برد با پادشاهي ستيزهمي گفت هر دم به زاري و سوزگرفتار در دست آن کينه توزکي از دست دشمن جفا بردمي؟اگر دوست بر خود نيازردميرفيقي که بر خود بيازرد دوستبتا جور دشمن به دردش پوستکه خود بيخ دشمن برآيد ز بنتو با دوست يکدل شو و يک سخنبه خشنودي دشمن آزار دوستنپندارم اين زشت نامي نکوست
#سرگرمی#