-
شبي خوابم اندر بيابان فيدشاعر : سعدي فرو بست پاي دويدن به قيدشبي خوابم اندر بيابان فيدزمام شتر بر سرم زد که خيزشترباني آمد به هول و ستيزکه بر مينخيزي به بانگ جرس؟مگر دل نهادي به مردن ز پسوليکن بيابان به پيش اندرستمرا همچو تو خواب خوش در سرستنخيزي، دگر کي رسي در سبيلتو کز خواب نوشين به بانگ رحيلبه منزل رسيد اول کاروانفرو کوفت طبل شتر ساروانکه پيش از دهل زن بسازند رختخنک هوشياران فرخنده بختنبينند ره رفتگان را اثربه ره خفتگان تا بر آرند سرپس از نقل بيدار بودن چه سود؟سبق