-
کهن سالي آمد به نزد طبيبشاعر : سعدي ز ناليدنش تا به مردن قريبکهن سالي آمد به نزد طبيبکه پايم همي بر نيايد ز جايکه دستم به رگ برنه، اي نيک رايکه گويي به گل در فرو رفتهامبدين ماند اين قامت خفتهامکه پايت قيامت برآيد ز گلبرو، گفت دست از جهان برگسلکه آب روان باز نايد به جوينشاط جواني ز پيران مجويدر ايام پيري به هش باش و راياگر در جواني زدي دست و پايمزن دست و پا کبت از سر گذشتچو دوران عمر از چهل درگذشتکه شامم سپيده دميدن گرفتنشاط از من آنگه رميدن گرفتکه دور هوسبازي آمد به س