-
بيا اي که عمرت به هفتاد رفتشاعر : سعدي مگر خفته بودي که بر باد رفت؟بيا اي که عمرت به هفتاد رفتبه تدبير رفتن نپرداختيهمه برگ بودن همي ساختيمنازل به اعمال نيکو دهندقيامت که بازار مينو نهندوگر مفلسي شرمساري بريبضاعت به چندان که آري بريتهيدست را دل پراگندهترکه بازار چندان که آگندهتردلت ريش سرپنجهي غم شودز پنجه درم پنج اگر کم شودغنيمت شمر پنج روزي که هستچو پنجاه سالت برون شد ز دستبه فرياد و زاري فغان داشتياگر مرده مسکين زبان داشتيلب از ذکر چون مرده بر هم مخفتکه اي زنده