-
نهادهست باري شفا در عسلشاعر : سعدي نه چندان که زور آورد با اجلنهادهست باري شفا در عسلولي درد مردن ندارد علاجعسل خوش کند زندگان را مزاجبرآمد، چه سود انگبين در دهن؟رمق ماندهاي را که جان از بدنکسي گفت صندل بمالش به درديکي گرز پولاد بر مغز خوردوليکن مکن با قضا پنجه تيزز پيش خطر تا تواني گريزبدن تازه روي است و پاکيزه شکلدرون تا بود قابل شرب و اکلکه با هم نسازند طبع و طعامخراب آنگه اين خانه گردد تماممرکب از اين چار طبع است مردطبايعتر و خشک و گرم است و سردترازوي عدل طبيعت