-
چواني هنرمند فرزانه بودشاعر : سعدي که در وعظ چالاک و مردانه بودچواني هنرمند فرزانه بودخط عارضش خوشتر از خط دستنکونام و صاحبدل و حق پرستولي حرف ابجد نگفتي درستقوي در بلاغات و در نحو چستکه دندان پيشين ندارد فلانيکي را بگفتم ز صاحبدلانکز اين جنس بيهوده ديگر مگويبرآمد ز سوداي من سرخ رويز چندان هنر چشم عقلت ببستتو در وي همان عيب ديدي که هستنبينند بد، مردم نيک بينيقين بشنو از من که روز يقينگرش پاي عصمت بخيزد ز جاييکي را که عقل است و فرهنگ و رايبزرگان چه گفتند؟ خذما صفابه يک خر